تکه چسبانی های یک بانوی قلم به دست

آنچه می بینم و می اندیشم و توان گفتنش را ندارم...

تکه چسبانی های یک بانوی قلم به دست

آنچه می بینم و می اندیشم و توان گفتنش را ندارم...

من و همه بر علیه من !

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۰۸ ب.ظ

 

می نشینی روی تخت و زل می زنی به اینه قدیمی که عمری با بی تفاوتی حضور صریح اش را نادیده گرفته بودی

در و دیوار اتاقی که روزی امن ترین جای دنیا برایت بود، امروز خصمانه چنگ می اندازند و غریبی می کنند
هیچ چیز دیگر آشنا نیست
تن صدای آدمها عوض شده
و چشم ها و دست هاشان دیگر مهربان نیست
ساعت کوچک اتاق اما، هنوز بی وقفه، به سوی ابدیتی نا مشخص، لجوجانه، می تازد
وصله ناجور این جماعت خود تویی!
جعبه چوبی آن کتاب مقدس خالی است
تو عرفان را بالاتر از ورق های کاغذی می نوشی
و بهشت را ته گلویت که بغضی برای همیشه در آن خانه گزیده
پیدا می کنی!


مینا هوشمند


عادت ها

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۱۱
بانو هوشمند

نظرات  (۱)

۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۳ نفیسه سادات موسوی ایرایی
و تو بهشت را پیدا می کنی ....:) 
چه قلم شیوایی . هماره برقرار باشی بانو 
پاسخ:
ممنون نفیسه جان
عزیز دل

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی