تکه چسبانی های یک بانوی قلم به دست

آنچه می بینم و می اندیشم و توان گفتنش را ندارم...

تکه چسبانی های یک بانوی قلم به دست

آنچه می بینم و می اندیشم و توان گفتنش را ندارم...

بی تفاوتی...

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۴۸ ب.ظ
بی‌تفاوتی به کسی که روزی تمام دنیایت بوده است، با همه‌ی بی‌تفاوتی‌های دنیا فرق دارد. بی‌تفاوتی تو به کسی که روزی تمام هستی‌ات بوده است، از جنس بی‌تفاوتی‌ات به غریبه‌های کوچه و خیابان نیست. بی‌تفاوتی تو برای آن است که می‌فهمی “نباید” با هم می‌بوده‌اید. می‌فهمی که باید به این گره‌ی کور بی‌تفاوت بود وگرنه ریشه وجودت را می‌خشکاند.
بی‌تفاوتی تو از جنسی است که دیگر نباید با هم ادامه می‌داد اما این هیچ بدین معنا نیست که در گذشته دیوانه‌وار نمی‌پرستیدی‌اش. تنها بدین معناست که او را به زندگی‌اش سپرده‌ای و خودت را به زندگی‌ات. بی‌تفاوتی‌ات یعنی دیگر همیشه به او فکر نمی‌کنی، از دیدنش با کسی که “می‌بایست” بیاید و شادی را روی لبانش شکوفا کند غم در دلت نمی‌نشیند، دیگر دنبال عطر او در مغازه‌ها نمی‌گردی، دیگر دنبال انگیزه‌ای که تو را به حرکت وادارد در وجود او نمی‌روی.
بی‌تفاوتی به کسی که روزی دوستش داشته‌ای یعنی بلوغ همان مهر وقتی هیچ راهی جز تسلیم در برابر سرنوشت نداری.




وبلاگ پابرهنه روی دیوار دلم



پ.ن.: پایان عشق...
نفرت نیست!

بی تفاوتی ست...

.

.

.

و این داستان ادامه دارد............

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۹
بانو هوشمند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی